محل تبلیغات شما

بعد از چند دقیقه صحبت کردن، حالت صحبتاش عوض شد.

تجربه های بسیار متنوع و عجیبی داشت.

افرادی که به مقدار زیاد در زندگی شویی و تنهاییشون، مشکلات جنسی زیادی داشتن و میخواستن با پول فانتزی های عادی و غیر عادیشون رو عملی کنن.

میگفت اوایل همه چی خوب بود اما کم کم تمامی این تجربه ها و فانتزی ها تکراری شد. حتی یک نفر رو تو زندگیم نداشتم.

میگفت یه چیزی تو بیشتر آدم ها مشابه همدیگه بود: هیچکدومشون شبیه چیزی نبودن که نشون میدادن، همشون نقابی به صورت داشتن.

این مردم بدون اینکه ازت شناختی داشته باشن خعلی راحت قضاوتت میکنن و چارتا عیب هم میذارن برات.

اینجا ملاک انتخاب سایزِ.

آسیب دیده اجتماعی

چشم هارو باید شست، جور دیگر باید دید

ها ,رو ,فانتزی ,میگفت ,کم ,چیزی ,همدیگه بود ,بود هیچکدومشون ,مشابه همدیگه ,ها مشابه ,بیشتر آدم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها